نیکاجوننیکاجون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

نیکا جون هدیه ناز خدا

يازده ماهگي نيكا جون

عزيز دل ماماني 11 ماهگيت مبارك نازدونه و دردونه من.ديروز 93/5/17 يازده ماهگيت به پايان رسيد .هرچه بزرگتر ميشي جذابتر وشيرنتر ميشي .دركنارش شيطنتت هم زياد تر ميشه. خيلي بايد حواسم باشه چون به هرچي كه ميرسي دست ميزني هرچي ريزو درشت وميبري دهنت .اين روزا دايره لغاتت بيشتر شده هرچي ميگم تكرار ميكني آب. ماما.اره .بله كلاغ پر بازي ميكني بعد غذا خوردن ميگم بگو الهي شكر دستتاتو ميبري بالا. ميگم بگو الله اكبر دستتو ميبري گوشت.تا صداي آهنگ ميشنوي مثل هميشه ناناي نانايت هم به راهه.واسه چند ثانيه تنهايي راه ميري تاتي تاتي ميكني.تازه ديروز هم تولد امير علي بود حسابي بهت خوش گذشت.چون عاشق صداي اهنگي و حسابي رقص ميكني.   ...
18 مرداد 1393

سفر به مشهد

سلام به نیکای عزیزم: اینکه میگن به جاهای زیارتی باید دعوت بشی راست گفتن .نه قسمته و نه همت. فقط وفقط دعوت باید بشی ما اصلا برنامه ی رفتن به مشهد رو نداشتیم که یهو خاله مریم جون زنگ زد و گفت داریم میریم مشهد برنامه تون جوره بیاید ؟ ما هم از خدا خواسته قبول کردیم . من که اصلا باورم نمیشد. چون بالاخره ماه رمضان وکارو بدون هیچ برنامه مگه میشد؟ ! ولی شد .نیکا جون باور کن که خود امام رضا مارو دعوت کرد اصلا بخاطر تو دختر گلم امام رضا مارو هم دعوت کرد. .شب بخوابی صب بلند شی بری مشهد بدون هیچ برنامه ی قبلی . بالاخره روز 23 تیر رفتیم و روز 27 تیر برگشتیم. خیلی خوش گذشت .ماه رمضون اونم شب قدر تو حرم اما م رضا بودنی یه صفای دیگه ای داره .امید...
6 مرداد 1393
1